جدول جو
جدول جو

معنی هشت ساله - جستجوی لغت در جدول جو

هشت ساله
(هََ لَ / لِ)
آنکه هشت سال عمر کرده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همه ساله
تصویر همه ساله
هرساله، هرسال، درهرسال
فرهنگ فارسی عمید
(دَ لَ / لِ)
شب آهنگ. مرغ حق. بیل باقلی. ابوحکب. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شب آهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ لَ / لِ)
هر چیز یا هرکس که دارای شش سال باشد. (ناظم الاطباء). هرچیز که شش سال بر او گذشته باشد
لغت نامه دهخدا
هرساله: همه ساله بزیارت مشهد میرود، مربوط بهر سال. آنچه که هر سال انجام گیرد. یا برات همه ساله. براتی که هرسال بهمان منبع مشخص واحد ازعایدات حواله گرددوارزش آن بسیاربود. از آن کم ارزتر یکساله بود یعنی براتی که سالیانه تجدید میگشت (صفویه)
فرهنگ لغت هوشیار
بافته ای که پنهانی آن یک وجب و هشت انگشت است، اصطلاحی در
فرهنگ گویش مازندرانی